شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

شایان مرد آهنی

بدون عنوان

          نٍ تو... من لبریزم .. لبریز از حرفهایی که هرگز نخواهم گفت و حس هایی که همیشه مرا دچار است . حالتی عجیب در من که حاصلش به شدت سکوت است و خاموشی ؛ و نگاهی خیره که مرا با خود به دور دست های تاریخ ِ خود می برد . دوست دارم تمام شب را رانندگی کنم تنها ، تا سپیده ، و با آهنگی که مرتب در گوشم می خواند هم صدا شوم ..   ...
11 شهريور 1392

بدون عنوان

پسر زیبایم 8 شهریور سالروز ازدواج من و بابایی بود وارد سال 6 زندگی شدیم ازدواجی که ثمره ان فرشته زیبا و کوچولویی بنام شایان است. فرشته ای که با امدنش مهربونی با خودش اورده.خنده هایت برایم ارامش میاورد هرگاه که به سمتم میایی وتو را در آغوش میگیرم تمام وجودم سرشار از تو میشود. پسر زیبایم بازی کردن با تو خیلی لذت بخش است و بودنت در کنارمان لذتهای زندگی را بیشتر کرده است. عزیزم میدانم هنوز نمیتوانی این احساسات را درک کنی اما روزی که خودت فرزند داشته باشی معنای تمامی واژه ها را درک خواهی کرد. خیلی وقتها دوست دارم بیایم و برایت بنویسم تا تو بدانی که چقدر دوستت دارم اما فندق کوچولوی من درگیریهای روزمره اجازه این کار را به من نم...
11 شهريور 1392

بدون عنوان

    سلام بر بهترین پسر دنیا. فرشته مهربون و زیبایی که هرچه میبویمش و هرچه میبوسمش بیشتر میخوامش و از او سیر نمیشم با تمام شیطنتهایی که این روزا داری اما باید یک لبخند وبا یک چشمک زیبا همه چیز فراموش میشود و باز تو را میخواهم و خدا را شکر که تو را دارم عزیزم برایت از کودکیهایت مینویسم هر چند که گرفتاریها روزمره کمتر این اجازه را به من میدهد اما من تلاشم را خواهم کرد.هفته پیش رفتیم سفر من و تو و بابایی و خاله ها. اینبار برخلاف دفعه قلب خیلی خوش گذشت پسرم خیلی خوشحال بود دیدن طبیعت و راه رقتن براش جالب بود اصلا دوست نداشتی تو ماشین باشی اصرار فراوان برای پایین رفتن داشتی. رفتیم شب اول بندر ترکمن واسه دیدن بازار که رفتیم پسر ...
1 شهريور 1392
1